دغدغه امتداد


 

نویسنده : بابک ارجمند




 
پيرمردي آرام مي‌خنديد. وقتي از او پرسيدم انقلاب را. مي‌گفت عصاي مصدق و عباي كاشاني، رنگ غم از رخسار ملت زدوده بود. اما دگربار، روبهي پير و گرگي جوان، رخت رزم بر تن، زخم قلب خلق را رقم زدند . اما خدا با ما بود، هنگامه‌اي كه پيرمردي غيور اما آرام، نقاب از چهره خصم برگرفت و اين بار اميدي روشن پديدار شد .
تلاطمي عجيب در جهان پديد آمد آن زمان كه عمق ميدل ايستِ(Middle East) غربي‌ها، شاهد نخستين انقلاب ملي، مذهبي واقعي بود. روحاني ساده‌پوشي كه آماج رغبت ملت ايران شده بود، اينك در آستانه تشكيل حكومتي اسلامي برخاسته از بطن آحاد مردم بود. قلب‌ها اگرچه شاد بود، اما دل‌شوره‌ها كمي اضطراب‌آور مي‌نمود .

نگراني عميق از آينده نامده انقلاب ...
 

اينك اما سي سال از آن روزگار مي‌گذرد. دوراني كه درك پستي و بلندهاي آن، راه‌گشاي هر عقل آينده‌نگري است، كه دغدغه امتداد اين مسير پر پيچ و خم را دارد. اصولاً هر انقلابي در درون خود، ميل به تغيير را عميقاً احساس مي‌كند. درواقع، اين عامل رخ‌داد انقلاب‌هاي گوناگون است .اما هر تغييري، در مقام كنوني، اوضاع جديدي را رقم مي‌زند، كه بايد استراتژي مناسب را در مورد آن اتخاذ كرد، وگرنه، سرنوشتي جز خمودگي و خاموشي‌ آتش اشتياق، در انتظار آن نيست. انقلاب ايران، اگرچه داراي تشابهاتي با ساير انقلاب‌هاست، اما از آن‌جا كه اساساً شكل‌گيري، امتداد و وقوع آن كاملاً مردمي بود و نيز پيوندي عميق با دين داشت، تجزيه و تحليل خاص خود را مي طلبد. درواقع، عدم وجود تمايلات گسترده گروهي، باعث شده بود، تا اين انقلاب به عرصه يك جنگ قدرت سياسي، هم‌چون ساير انقلاب‌ها، تبديل نشود. لذا آينده پيچيده‌اي كه پيشِ رو دارد نيز داراي تفاوت‌هاي گسترده‌اي با ساير برادرخوانده‌هايش است. قصد بنده برآن است تا با بيان گوشه‌اي از چالش‌هاي پيشِ روي انقلاب شكوه‌مند اسلامي ايران، در قالب تجزيه و تحليل، اتاق فكر و تدبير را سامان دهم.

1-تفرقه:
 

اولين ويروس مرگ‌باري كه بدن ِدر دوران نقاهت ملتي انقلابي را تهديد مي‌كند چنددستگي، عدم اتحاد يا همان تفرقه است .اين موضوع در ابتداي وقوع انقلاب، به علت شور اوليه، اگرچه نمود كم‌تري دارد، اما رفته‌رفته با حركتي خزنده، امكان آلودگي تمام جامعه را در پي دارد.
شايد بتوان عواملي چند را در مورد علت پيدايش تفرقه بيان كرد. مواردي نظير مطامع و اهداف سياسي و درون‌گروهي، ميل به كسب قدرت بيش‌تر و نفوذ در اركان حكومتي، زراندوزي و انباشت ثروت، اختلاف نظر عميق درباره مسائل بنيادين و... كه هر يك به تنهايي اساس شكل گيري معضل بزرگي به نام تفرقه است. اما با اندكي تامل حكيمانه، نيك درمي‌يابيم كه ريشه تمام اين مسائل، همان‌گونه كه خداوند يكتا فرموده، تنها يك موضوع است: بي‌تقوايي. هر عملي كه از يك فرد بر مي‌آيد، اگر به منظور نزديكي به رب باشد، صرف نظر از عكس‌العمل‌هاي سايرين، شايسته ‌است. بنابراين، هيچ موضوعي نمي‌تواند موجبات كدورت را فراهم آورد.گسترش تقوا نزد مسؤولان و آحاد جامعه، پادزهر تفرقه است؛ امري كه گذشتن ساده از كنار آن، هزينه‌هاي سنگيني را بر گرده انقلاب تحميل مي‌كند.

2- عدم درك لزوم وقوع انقلاب، بازگشت به عقب:
 

مقصر نيستند. نمي‌دانند چرا ؟ چرا بايد كشتي پهلوي در بندر سقوط پهلو مي‌گرفت؟ كاپيتولاسيون چه ارتباطي با 15خرداد دارد؟ مردان ورامين چرا كفن پوشيدند؟ استعمار چيست و چرچيل كيست؟ اگر 22 بهمن انقلاب شده، چرا ديگر رنگ 12 فروردين تقويم، قرمز است ؟ راستي تفاوت زمستان 57 با بهار 87 در چيست؟ چرا....
جوانان نسل سوم به بعدي، كه قرار است بيرق سرخ انقلاب را برگرده خويش بكشند را مي‌گويم. ايناني كه هيچ‌كس به خود زحمتِ پاسخ چراهاشان را نداده است؛ نداستن آن‌ها تقصير نيست، نگفتن ما قصور است. شايد به جرات بتوان گفت كه عدم آگاهي درست از چون و چراي انقلاب براي نسل جواني‌كه كوكتل مولوتوف در دستانش نگرفته و مين ضد نفر نديده است، تيشه‌اي خودساخته بر ريشه انقلاب است. چرا كه وقتي منطق توجيه عملي بر شخص مقبول نشود،آن عمل را كرداري عبث و بيهوده مي‌پندارد و انجام آن را باري اضافي فرض مي‌كند. اگر اين عمل، تاثير مستقيم بر روال زندگاني‌اش داشته باشد، قدم در اصلاح آن برمي‌دارد. و اين يعني بازگشت به عقب. حال، تصور كنيد موضوعي عظيم نظير انقلاب و چرايي وقوع آن، علامت سوالي بزرگي را در ذهن يك جوان به‌وجود بياورد. با عدم پاسخ‌گويي مناسب از جانب متوليان آن، آرام‌آرام، مساله بيهوده‌بودن و يا حتي اشتباه‌بودن انقلاب را در ذهن جوان تداعي مي‌كند. او بر اساس ذات و فطرت خويش، درنگ مي‌كند و بر او خرده‌گرفتن‌، روا نيست. وظيفه خطير دل‌سوزان انقلاب، آن است كه با بيان دقيق و مستند اوضاعِ پيش از انقلاب و تشريح رنجي كه بر پيكر نيمه‌جان ايران رفت، ابهام‌ها را بزدايند و تصويري روشن از حال و قبل اين سرزمين بنمايانند. به‌راستي جوان ‌تا چه اندازه، از ظلم خصم دون آگاه است؟ چقدر از اوراق ننگين و جوهر آلوده تركمان‌چاي و گلستان و 1919 برايش گفته‌اند؟ اگر اطلاع‌رساني جذاب و صادقانه، مخصوص هر نسل، دچار ضعف و سستي شود؛ بي‌شك بايد در انتظار ظهور انديشه بازگشت به عقب از جانب ناآگاهان باشيم.

3- انگيز‌ہ‌هاي فروخفته:
 

با گذشت زمان، ناملايمات روزگار، گاه باعث بروز بيماري ياس و نااميدي مي‌شود. از آن شور و شوق اوليه انقلابي، ديگر چيزي جز بي‌تفاوتي باقي نمي‌ماند. ديگر دعاي اتحاد، جاي خود را به «عيسي به دين خود، موسي به دين خود» مي‌دهد. درواقع، با شكل‌گيري انقلاب بايد اعتماد به نفسِ از دست‌رفته بازگردد و روح خودباوري ملي در كالبد جامعه خفته در ظلمت حقارت، دميده شود. انگيزه و هدف، موتور حركت‌آفرين جامعه براي برداشتن گام‌هاي بلند، در راه نيل به مقصود و تحمل سختي‌هاي مسير پيشرفت است. اگر انگيزه نباشد، اشتياق به حركت نيز به خاموشي مي‌گرايد. شوق رسيدن، مهم‌ترين انگيزه براي توسعه و پيشرفت است. پس بايد با يادآوري مداوم اهداف متعالي، مانع از فروكشي انگيزه‌ها شد. و با دخالت اقشار گوناگون جامعه در سرنوشت خود، اين انگيزه را ترميم و تقويت ‌كرد.

4-فراموشي و تغيير آرمان‌ها:
 

گرد روزمرگي، آن زمان كه بر چهره انقلابيون بنشيند و مد روز دكوراسيون اتاق خواب، جاي ايثار و هم‌دردي با مستضعفان را بگيرد، آن زماني كه پلاك طلاي 24 عيار به جاي پلاك شهيد، هويت قلبمان را بنماياند، بايد ايستاده فكر كرد! عمق اين مطلب با تعمق در تاريخ 30 ساله انقلاب و چرخش 180 درجه‌اي اشخاصي كه تا ديروز محاسني بلند داشتند و چفيه برگردن مي‌گذاشتند و تسبيح بر دست، دم از ‌زنده نگاه‌داشتن خون شهدا مي‌زدند، بيش‌تر هويدا مي‌شود. اين كه آرمان‌گرايي و عمل‌گرايي علت و معلول يكديگرند، واضح است؛ اما تاثير اين دو بر هم، جاي بحث دارد. اصولاً انسان در ميدان عمل، محك زده مي شود و باورها وآرمان‌هاي او با خلوص واقعي نمايان مي‌شود. سستي و ضعف در يك عقيده،گاه انسانِ قرارگرفته در موضع عمل را به مرز جنون مي‌رساند. چه آن‌كه هنگامه عمل، انسان در مواجهه با مصائب و ناملايمات، كلمه صبر را از ادبيات خويش خارج‌ مي‌كند و دم از اصلاح در انگيزه‌ها، تفكرات، عمل‌كرد و گاه نيز اهداف خود مي‌زند. شخصي كه خود، زماني طلايه‌دار مجاهدت در راه ارزش‌هاي مقدس بود، اينك سازِ خود را در گام «تغيير و اصلاح عقايد» كوك مي‌كند. بالطبع، گروهي كه دنباله‌رو پيشرو خود بودند نيز با ريب در افكار و عقايدي كه از او آموخته‌اند و نديده‌اند نحوه اقامه اين آرمان‌ها را مواجه مي‌شوند. اين يعني آغاز يك انحراف شديد. و چه درد سترگي است آن زماني كه مفاهيم مقدس، جاي خود را به ارزش‌هاي گاه متضاد مي‌دهد. در نقاب روشن‌فكري، اعمال ديروز خود را تقبيح و با نوعي پشيماني از آن ياد مي‌كنند. اما بهترين عكس‌العمل‌ها در اين باب، بدون شك روشن‌گري، احيا و يادآوري آرمان‌هاي مقدس انقلاب و هزينه‌هاي صرف‌شده در آن است. اين كه انسان‌ها بعد از گذشت مدتي نسبت به آرمان‌هاي خود احساس خستگي يا حتي نوميدي كنند قابل درك است. ولي زماني كه به پيشينه خود بازگردند و سيل خون‌هاي ريخته در اين راه را بنگرند، چهره پير اما شاداب پدران و مادراني كه چندين فرزند خود را فدا ‌كرده‌اند را بنگرد، نفس‌هاي به شماره‌افتاده جانباز خردل‌خوره‌اي را بنگرد،آيا باز هم خستگي را ‌مجالي هست؟ آيا مي‌توان در تاريخ ادبيات فارسي‌زبانان، شاعران قطعه شهداي بهشت زهرا(س) را به فراموشي سپرد؟ بدون شك، آرمان‌ها و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي ايران، پاك‌ترين و در عين حال، جهان‌شمول‌ترين موضوعات است كه با روش‌هاي نوين بايد به‌صورت ممتد، مديريت و نزد افكار عمومي تكرار شود،تكرار!

5-دسيسه‌هاي استكبار جهاني:
 

فصلي را كه انقلاب اسلامي ايرانيان، در دفتر عالميان گشود، مي‌توان يكي از نقاط برجسته تاريخ جهان در چهار هزار سال گذشته دانست. چه آن‌كه كامل‌ترين، بهترين، عملي‌ترين و در عين حال، سودمندترين راه مبارزه با استكبار و خودكامگي را به عدالت‌خواهان جهان آموخت. تاثيرات عميق اين درس شگرف را در شكل‌گيري نهضت‌هاي مقدس مردمي و احياي كرامت انساني بسياري از مردمان مظلوم مي‌توان ديد، كه در جاي خود به اين موضوع خواهيم پرداخت. هر فرياد ظلم‌ستيزي اما،گوش مستكبران و ظالمان را آزار مي‌دهد. لذا آنان در جهت برخورد با آن گام برمي‌دارند. پس بايد جناح حق، كاملاً آماده مواجه، مقابله و عكس‌العمل مناسب با اين هجمه‌ها باشد. بدين منظور، شناخت راه‌هاي ضربه‌زدن‌هاي دشمنان، از اهميت فوق العاده‌اي برخوردار است. مطمئن‌ترين نوع شناخت و آگاهي، مراجعه به تاريخ مطالعه سير تحولات ارتباط استعمارگران با كشورمان است. با اندكي تامل در گذشته دور و نزديك درمي‌يابيم كه دشمنان ايران غالباً به يكي از حربه هاي زير ‌متوسل مي‌شوند.

6-الف-برنامه‌هاي درون‌كشوري
 

1-نشانه‌روي روي نقاط حساس و كليدي: انسان با تفكر عميق پيرامون هر مساله‌اي، در ابتدا استراتژي خود را مشخص و سپس بر اساس آن، اقدام مي‌كند. دشمنان نيز به‌خوبي‌مي‌دانند كه اگر قرار است صدمه‌اي بر پيكره انقلاب بزنند، بايد شناختي درست و تحليلي كامل از جاي‌جاي سير انقلاب داشته باشند. با اين رويه، در گذشته‌هاي دور، كشورهاي بسياري را مستعمره خود كرده‌اند و اخيراً انقلاب‌هاي زيادي را به ورطه نابودي كشانده‌اند. لذا مي‌بينيم كه درمورد كوچك‌ترين واقعه ايران، اقدام به ساخت و پخش ده‌ها گزارش مي‌كنند. به نحوي كه به مسائل روز غرب، اين قدر شديد و پرحجم نمي‌پردازند. گويا تئوريسين‌هاي غربي، موضوعي به جز بررسي حوادث انقلاب و ايده‌پردازي در مورد برخورد با آن ندارند. پس از آن، با شناسايي نقاط حساس و كليدي جريانات، اقدام به هدف‌گيري آن با ابزار مختلف مي‌كنند. بنابراين شايسته است مراكز توليد فكر ما، هم‌چون حوزه‌هاي علميه، دانشگاه‌ها، موسسات علمي-فرهنگي و... نيز درصدد شناسايي و پردازش دقيق تمام وجوه انقلاب برآيند. بسيار موجب شگفتي است كه دشمنان، گاه در پاره‌اي از موضوعات انقلاب، شناخت كامل‌تري نسبت به متفكران خودِ ما دارند.
2-جاسوسي: دشمنان به دو منظور اقدام به جاسوسي مي‌كنند: 1- تهيه اطلاعات جامع‌تر براي اجراي نقشه‌هاي شوم خود؛ 2-ايجاد هماهنگي بين دستان پليد موجود در جامعه و نيز تسهيل در انجام ماموريت‌هاي خويش. درواقع، جاسوسي، يكي از ابزارهاي مهم و قدرتمند بدخواهان براي نيل به مقاصد ننگين خود در داخل است. اهميت و كاربرد اين موضوع در انقلاب‌هاي رنگيني كه در اقصي نقاط جهان به راه انداختند، به‌وضوح قابل درك است. وجود نيروهاي مخفي قوي و ابزار فوق پيشرفته، كه كارايي بالايي دارند، مي‌تواند مايه نگراني ما شود. راه مقابله با آن نيز سامان‌دهي و تربيت نيروهاي اطلاعاتي قوي، مخلص، باايمان، هوشمند و زيرك به همراه توليد و استفاده از ابزار روز و ايجاد شبكه‌هاي گسترده و نفوذ ناپذير امنيتي و آگاه‌سازي مردم در مقابله با تكِ اطلاعاتي دشمن است كه در اين زمينه، ايران يكي از پيشتازان عرصه ضد جاسوسي است.
3-القاي ياس و سياہ‌نمايي: از آن‌جا كه انقلاب اسلامي به پشتيباني مردم شكل گرفت، ادامه حيات آن نيز در گرو حمايت‌هاي گسترده و محكم مردمي است. دشمنان با درك همين واقعيت، بسياري از برنامه‌هاي خود را در چارچوب جداسازي ملت از بدنه انقلاب تدوين كرده‌اند. نقش حياتي مردم در همراهي و حمايت انقلاب براي آنان، آن قدر با اهميت است كه رديف‌هاي ميلياردي بودجه وزرارت خارجه ايالات متحده، صرف تشكيل و راه‌اندازي شبكه‌هاي فارسي‌زبان مستقر در خاك دشمن، براي شبه‌افكني و شايعه‌پراكني نزد افكار عمومي ايرانيان مي‌شود. تلاش شبانه‌روزي آنان بر اين امر استوار است كه القاي ياس و نااميدي در بين آحاد مردم ايران و ايجاد سياه‌نمايي درباره عمل‌كرد مثبت انقلاب، مناسب‌ترين روش براي نفوذ در بين توده‌هاي مردم ايران است. درواقع، پيشرفت‌هاي چشم‌گير ايران بايد در ابتدا امري معمولي جلوه داده شود. پس با قرار دادن اصل موضوع در هاله‌اي از ابهام، درباره موفقيت‌ها سياه‌نمايي مي‌شود. و در نهايت، در مقابل پيشرفت سايرين، امري بي‌اثر و حتي منفي جلوه شود. بدين طريق موج بدبيني و ياس در بين ملت پراكنده شود. روش برخورد با اين حربه، امري مهم و حياتي است كه در باره آن مفصلاً صحبت خواهد شد.
4- امنيت: تمام امور،آن زماني به صلاح در مي‌آيد و به‌سمت بهتر شدن پيش مي‌رود كه امنيت آن تضمين شود. دلهره، هراس و انتظار براي اتفاقات آتي وحوادث غير قابل پيش‌بيني، موجب ناخرسندي و فرار مي‌شود. درواقع، در مسند هر كاري، امنيت حكم اول و حرف آخر را مي زند. پس يكي از عمليات‌هاي سنگين دشمنان، از بين بردن آرامش دروني و ايجاد نا امني در تمام نقاط كشور و حتي ورود ناامني‌هاي خارجي به درون كشور است. انجام عمليات‌هاي تروريستي، بمب‌گذاري، ايجاد رعب و وحشت رسانه‌اي و اموري از اين قبيل روش‌هاي آنان است. تقويت و حمايت از نيروهاي امنيتي، بالابردن ضريب امنيتي جامعه با كنترل اوضاع، ايجاد احساس امنيت با اقدام عليه آشوب‌گران اجتماعي و اجراي كامل و سريع قانون، صداقت و شفافيت درباره مسائل روز جامعه و مقابله با شايعه‌پراكني عوامل مخرب، گزينه‌هاي مناسب براي برقراري كامل امنيت ‌هستند.

6- ب-برنامه‌هاي برون‌مرزي و بين‌المللي
 

1-انزواي سياسي جمهوري اسلامي ايران در عرصه جهاني: زماني كه يك پديده مثبت يا منفي اجتماعي رخ دهد، بهترين روش براي ممانعت از نشر و گسترش و درنهايت نابودي كاملش، قراردادن آن مساله در يك انزواي كامل و جدايي مطلق از افكارعمومي است. بدين وسيله كم‌كم از جذابيت آن پديده كاسته و فراموش ‌مي‌شود. واقعاً اين مرگي تدريجي و دردآور است كه يك پديده نوين، ديگر براي كسي جذابيت نداشته باشد. دشمنان با منع تجارت و حشرونشر با ايرانيان، جلوگيري از مطرح‌شدن نام ايران در رسانه‌هاي‌ گروهي و محافل علمي وتحليلي، قطع روابط كامل و ساير روش‌ها، سعي در راندن ايران به گوشه انزوا دارند تا سقوط وحشتناكي را رقم بزنند. تحرك ديپلماتيك و برقراري روابط حسنه با دولت‌هاي دنيا و ايجاد و مشاركت در مجامع و اتحاديه‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي، به‌منزله اقداماتي براي ضربه‌گيري و دفاع مي‌توانند كارآمد باشند. البته قرارگرفتن ايران در موقعيت استراتژيك و اهميت تاريخي و بين‌المللي آن و هم‌چنين نياز كشورهاي جهان به روابط با ايران، ناخودآگاه اين موضوع را منتفي مي‌كند. قطع‌نامه‌هاي تام‌الاجرا و اثرات گسترده آن! شاهد اين مدعاست.
2-سنگ‌اندازي دربرابر پيشرفت‌هاي ايران اسلامي: هرآينه، خبري بهت‌آور از پيشرفت‌هاي ايران در عرصه‌هاي مختلف علمي، اجتماعي، نظامي، امنيتي، هسته اي و... مي‌رسد. بنابراين، بايد در مقابل آن ايستاد، اگر قصد اضمحلال آن در ميان باشد. اصول و روش‌هاي مرسوم براي برخورد با اين پيشرفت‌ها تقريباً شناخته شده است. 1-تلاش براي تضعيف مراكز علمي: يك انقلاب، آن زماني مي‌تواند به‌سرعت گسترش يابد كه اتاق‌فكرهايي قوي داشته باشد. يعني مراكز توليد علم به‌صورت خودكار و سريع، ايدئولوژي‌هاي موثر و درست خود را نشر دهند. اگر اين مراكز، ضعيف يا ناكارآمد شوند، مي‌توان قاطعانه گفت كه دفتر انقلاب به باب الوداع رسيده است. بنابراين، دشمنان با برنامه‌اي كاملاً مدون و هدف‌دار سعي در مخدوش‌كردن منبع پيشرفت‌ها يعني دانشگاه‌ها، موسسات علمي و حوزه‌هاي علميه دارند. ايجاد گروه‌هاي سازمان‌دهي‌شده سياسي، تلاش براي انحراف دانشجويان از وظيفه اصلي تحصيل علم و اشتغال آنان به افكار مايوس‌كننده و امور جنسي و مواد مخدر، خارج كردن آنان از خط اصيل انقلاب و ده‌ها برنامه ديگر نسيمي ملايم از گردباد مهيب آنان است.
2-از ردہ خارج‌كردن نخبگان علمي: دسته دوم از برنامه‌هاي آنان، نابودي و يا كنترل اشخاصي است كه داراي نبوغي خاص، استعدادي بارز يا عمل‌كردي موفقيت‌آميز، هستند. درواقع، با از ميان‌برداشتن لوكوموتيورانان، قطار پيشرفت چاره‌اي جز ايستايي در بيابان فقر و جهل و فساد ندارد. از آن‌جا كه انقلاب اسلامي ايران بر مباني قلوب پاك مجاهدين شكل گرفت، به نيروهاي انساني اصيل خود متكي است. لذا با شكل‌گيري انحراف گسترده در بين توده‌هاي فكري خود، دچار بدترين شكست‌ها خواهد شد. حمايت از نخبگان در عرصه‌هاي گوناگون، تلاش براي برقراري سيستم‌هاي كارآمد و به‌روز در جذب و سازمان‌دهي ايشان، گوشه اي از برنامه‌هاي مناسب در اين زمينه است.
3-انقطاع جامعه علمي انقلاب از تعامل با جوامع علمي روز: دشمنان به مدد ارتباطات گسترده و نفوذ وسيع در بيش‌تر محافل علمي بزرگ و هم‌چنين قدرت اقتصادي و نظامي برتر سعي در جلوگيري از برقراري روابط حسنه جوامع علمي ايران با مراكز علمي دنيا، عدم صدور تكنولوژي روز دنيا، فقدان همكاري با مراكز علمي-صنعتي، تهديد و تنبيه اشخاص و ارگان‌هايي كه اقدام به برقراري پيوندهاي علمي با ايرانيان كنند، تحريم و مجازات شركت‌هايي كه كوچك‌ترين تعاملي با ايران داشته باشند، بخشي از اين فعاليت‌هاست. تلاش شبانه‌روزي و بي‌وقفه برا ي توليد دانش در داخل كشور و جبران عقب‌ماندگي‌هاي علمي-اجتماعي سده‌هاي اخير، اتكا و اميد به جوانان درون كشور و استقلال و خودكفايي علمي-اقتصادي قوي، تنها راه‌هاي جبران ‌به‌شمار مي‌آيند.
پس از بررسي اين موارد، دو مورد ديگر باقي مي‌ماند. اولينِ آن، صدور انقلاب است كه پس از ايجاد يك سپر دفاعي قوي در مقابل مسائلي كه ذكر شد، بايد مهم‌ترين دغدغه باشد. چرا كه با صدور انقلاب، همراهي عيني،كامل و رسمي ميليون‌ها انسان آزادي‌خواه به مدد ما مي‌آيد و راه هدايت و سعادت جوامع بشري كه منتهاي آرزوي انقلاب اسلامي ايران است، نمايان مي‌شود و ديگر هيچ پنجه‌اي، ياراي زخم‌زدن بر سيماي زيباي انقلاب را نخواهد داشت. اهميت فوق‌العاده اين موضوع توسط امام راحل(ره) مشخص و تبيين شده بود. ايشان از نخستين روزهاي انقلاب، با مطرح‌كردن اين بحث، هراسي وصف‌ناشدني در دلِ ظالمان شرق و غرب انداختند. وجود سلطنت‌هاي موروثيِ اطراف ايران، دستاويزي شد تا دشمنان، همواره اين ترس خود را به اين كشورها منتقل كنند. غريو استكبارستيزي ايرانيان، ديگر از مرزها فراتر رفته بود و بايد به‌گونه‌اي خاموش مي‌شد. آنان با تصور خام خود خيال مي‌كردند كه صدور انقلاب، امري فيزيكي و قابل كنترل است. بي‌آن‌كه بدانند عدالت‌خواهي و آزادگي در فطرت انسان‌ها گنجانده شده است. زماني كه ما به اقتدار و ثبات كامل دروني دست يافتيم و ديگر تهديدات خارجي قادر به آسيب‌رساندن به سد عظيم انقلاب نباشند، زمان آن فرا خواهد رسيد تا ديگر ملل پاك دنيا را نيز از خواب غفلت بيدار كنيم و روياي شيرين جهان‌خواران جهان را به كابوسي دهشتناك تبديل ‌كنيم. امواج خروشان مردم جهان را به سمت كاخ هاي ظلم و ستم شيطان‌صفتان رهنمون كنيم.كافي است عالميان، دستاوردهاي انقلاب ما را ببينند. استقلال و آزادي در تصميم‌گيري در مسائل داخلي ما را بنگرند. آن‌گاه ذاتاً به سمت انقلاب‌هاي مقدس ديني متمايل مي‌شوند. همان‌طور كه ذكر شد، نخستين نشانه‌هاي صدور انقلاب در بين گروه‌هاي آزادي‌خواه منطقه و مردم كشورهاي همسايه ديده مي‌شود. امري كه پوزه صهيونيسم جهاني را به‌گونه‌اي به خاك ماليده است كه مدت‌هاست در بستر زخم، خفته‌اند. البته اين امري بسيار كوچك است در مقابل آن چيزي كه در ذهن رو ح‌الله تداعي بود. بايد خود را آماده كنيم تا در آينده‌اي نه چندان دور، بحث صدور انقلاب، مساله اول و حياتي ما شود.
اما مطلبي كه در آخر، قصد بيان آن را دارم، مهم‌ترين، حياتي‌ترين، محكم ترين و جامع‌ترين مساله‌اي است كه در چند سال اخير، جواني خود را در راه پردازش آن پير كرده‌ام. شب‌هاي زيادي را صبح كرده‌ام در حالي كه در حال سنجش ابعاد گوناگون اين موضوع بوده‌ام. ظلمات شب، آن زماني كه به نتايج اجراي دقيق و كامل اين برنامه مي‌انديشيدم، رنگ مي باخت و آرامشي عجيب وجودم را فرامي‌گرفت. آرامشي كه ناشي از اطمينان به ثبات و اقتدار داخلي انقلاب اسلامي ايران بود. نيك آگاهم كه با علني‌كردن اين تئوري، نيزه‌هاي زهرآلود بسياري، سينه افكارم را نشانه خواهد رفت، چراكه منافع عده زيادي به دالان خطر مي‌افتد. اما چه جاي آه و افسوس است براي پيكري كه در راه آرمان‌هاي وطن مقدسش قطعه‌قطعه شود؟
اگر داغ دل بود، ما ديد‌ه‌ايم
اگر خون دل بود، ما خورده‌ايم
اگر دل دليل است، آورده‌ايم
اگر داغ شرط است، ما برده‌ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم
اگر خنجر دوستان، گُرده‌ايم
گواهي بخواهيد، اينك گواه
همين زخم‌هايي كه نشمرده‌ايم

و اما فصل آخر...
 

بشر، آن زماني كه در آرزوهاي دور و دراز خود غوطه‌ور مي‌شود، از تفكر در اوضاع كنوني و گذشته خود غافل مي‌ماند و راه حسرت را در پيش مي‌گيرد. چون واقعيت را نمي‌بيند، دست به روياپردازي و چنگ‌اندازي‌هاي بي‌حاصل مي‌زند. اين بهترين زمان براي مكاران فرصت‌طلب است كه با تطميع او و پر و بال دادن به آرزوهايش، او را نسبت به موقعيتي كه هرگز در آن نبوده است، ترغيب كنند. اساساً با تصور غلط از وضع موجود خود، اين فكر در او به‌وجود مي‌آيد كه هر موقعيت جديدي، قطعاً از حالِ كنوني او بهتر است! تبليغات رنگارنگ و هيپنوتيزم سياسي، اين فرصت را پديد مي‌آورد تا حال او را بدتر از جذاميان خفته در ويرانه توصيف كنند و درِ باغ سبز را نشانش دهند. پس از اين كه او از اوضاع خود متنفر شد، در ميان راهي كه قرار بود آغاز يك زندگي رويايي باشد، تنهايش مي‌گذارند تا دچار سرخوردگي شود. اين مكر زيركانه غرب، امروز در تمام جوامع شرقي قابل رويت است. اما تاكنون هيچ تئوریسيني در پيِ راه حل آن برنيامده است و ايده قابل ‌تاملي عرضه نكرده است. اميدوارم اين، فتح بابي شود تا اين سياست حيله‌گران نيز بر زمين بخورد و آرامش بر جامعه انقلاب حاكم شود. همان‌طور كه گفته شد، عدم درك درست از وضع موجود، فراموشي گذشته خود و غوطه‌وري در آينده ناديده، سه راس مثلث يك فرصت است؛ فرصتي مناسب تا با يك طراحي دقيق و زيركانه، يك جامعه را در سرخوردگي، حسرت و نااميدي كامل فروبرد و از اين طريق، جريان رو به پيشرفت او را متوقف كرد. اين سياست درباره ايران پس از جنگ با ابعاد گسترده و غير قابل باور، اما خزنده و پنهاني به كمك ايادي‌ خودفروخته داخلي و گاه جاهلان، در حال اجراست. متاسفانه شايد به علت زمينه‌هاي استعماري كه انگلستان و ساير ممالك استعمارگر در ايران مهيا كرده‌اند و يا به هر دليل ديگري، اين سياست به صورت عجيبي، موفقيت‌آميز بوده است. ابتدا درباره سه زمينه اين فرصت طلايي در ايران بحث مي‌شود و پس از آن، تحليل نحوه بهره‌جويي از آن توسط غرب ‌را عرضه مي‌كنيم، و در پايان، مي‌كوشيم راه حل مطمئني براي آن بيان ‌كنيم.
جامعه ايران، يك جامعه كاملاً جوان است و خصوصيتي كه يك جوان دارد اين است كه دائماً در فكر آينده خود، ايجاد بهترين فرصت زندگي، امنيت شغلي بالا و كسب بهترين‌هاست. بنابراين، به‌دنبال هر فرصتي براي نيل بدين منظور است. به هر اندازه كه آرزوهاي او دست‌نيافتني‌تر شود، تنفر او از وضع كنوني‌اش هم بيش‌تر مي‌شود. در اين‌جا اگر به گذشته خود بينديشد و وضع بهتركنوني را با سابق مقايسه كند، اميدها در دلش زنده مي‌شود، و به‌دنبال آن، تلاش‌هايش هم افزايش مي‌يابد.
مي‌بينيدكه اندكي نوسان روي هر يك از اين سه وجه، حركت روي لبه تيغ حيات يا سقوط است. در جامعه كنوني ما، كم‌تر كسي به گذشته نه چندان دور خود مي‌انديشد؛ در حالي كه بسياري از افراد، انتظارات باورنكردني از زندگي خود دارند، در پي ثروت زياد، قدرت اجتماعي و ... به‌سرعت حركت مي‌كنند و از وضع موجود به‌شدت ابراز ناخرسندي مي‌كنند. همواره توقع دارند كه با رخ‌داد انقلاب، تمام افراد جامعه به بهترين مقام اجتماعي با بيش‌ترين ثروت و دارايي ممكن برسند و حال كه چنين نشده، پس انقلاب اشتباه بود! هيچ به گذشته خود نمي‌نگرند كه روزگاري، حتي جاده مناسب براي رفت و آمد در اين كشور نبود، حمل و نقل عمومي در تعدادي وسيله خلاصه مي‌شد؛ حلبي‌آبادي‌ها درصد بالايي از جوامع شهري را تشكيل مي‌دادند؛ اوضاع به‌گونه اي بود كه مردم در قوت روزانه و لباس و خوراك خود نيز درمانده بودند. ژنده‌پوشي در شهر مرسوم بود و زندگي به سختي سپري مي‌شد. بسياري از شهرستان‌هاي كنوني، مناطقي دورافتاده، محروم و صعب‌العبور محسوب مي‌شدند. به جز اقليت معدودي از اعيان، تمام اقشار جامعه از نعمت گاز محروم بودند. آب لوله‌كشي تصفيه‌شده براي نوشيدن به بسياري از مناطق نمي‌رسيد. در بسياري از خانه‌ها، لوازم اوليه زندگي نيز وجود نداشت.
اما امروز، سطح رفاه عمومي و معيشت به جايي رسيده است كه بيش‌تر خانواده‌ها داراي وسيله نقليه شخصي هستند؛ شاخصه‌هاي كمي و كيفي زندگي به حدي اوج گرفته‌اند كه ديگر كم‌تر خانه‌اي يافت مي‌شود كه لوكس‌ترين وسايل زندگي نظير مبلمان، آخرين مدل‌هاي سيستم‌هاي صوتي-تصويري و غيره را نداشته باشند. زوج‌هاي امروز كه با بهترين كيفيت ممكن و خرج‌هاي سنگين، زندگي مشترك را آغاز مي‌كنند، هرگز روزهايي را كه يك گليم، جهيزيه عروس بود را نديده‌اند! آباداني و عمران شهرها و احداث راه‌ها و سدها و پروژه‌هاي عظيم گاز و آب و برق‌رساني هرگز ديده نمي‌شود. امروز با نگاهي گذرا به سطح شهر و مقايسه آن با دوران قبل از انقلاب، نوع پوشش مردم، زيبايي سطح شهر، ساختمان‌هاي بلند و زيبا و بسياري تفاوت‌هاي ديگر مشخص مي‌شود. البته مشكلات بزرگ و غير قابل انكاري نيز وجود دارد، كه با درك صحيح مسائل روز و تفكر در اتفاقات گذشته، مي‌توان بسيار منصفانه‌تر با آن‌ها برخورد كرد. كدام كشور نظير ايران در طي ده‌ها سال اخير، آماج توطئه‌ها و دشمني‌هاي شرق و غرب بوده است؟ كدام جامعه نظير ايران 8 سال جنگ تمام‌عيار با تمام قطب هاي عالم را تجربه كرده است؟ آيا ده‌ها سال طول نكشيد تا كشورهاي درگير جنگ‌هاي جهاني، خود را باز يابند؟ در حالي كه خسارت اين جنگ بر دوش تمام جهان پخش شد.
در اين ميان كه افكار عمومي ما از اين سوالات فارغ است، دشمنان، فرصت را مغتنم شمرده، سياست‌هاي دون خود را به مرحله نهايي مي‌رسانند. اينان با تبليغات گسترده و نمايش جلوه‌هاي رويايي از جامعه پيشرفته غرب، هوش از سَرِ مخاطبان خود پرانده و آن‌ها را دعوت به در آغوش‌كشيدن اين كشورها مي‌كنند. درواقع، دريافت «گرين‌كارت» آن‌ها يعني ورود به بهتر از بهشت خدا روي زمين!
اين‌جا درِ باغ سبز است، غرب ! و آن زماني كه جوان از موطن خويش بي‌زاري جسته و قدم در مسير ورود به اين جايگاه رفاه مي‌گذارد، ناگهان در بين راه، او را تنها مي‌گذارند چرا كه او تخصصي ندارد كه به كارشان آيد. در ضمن، با ورود او به جهان غرب، سراب‌بودن بسياري از وعده‌ها آشكار مي‌شود.
تا بدين‌جا، به نظر حق با آن‌هاست؛ چراكه گويا وضعيتي به‌مراتب بهتر در آن‌جا حاكم است.
حال جوان را از ميهن خويش نيز دل‌زده كرده‌اند. آرام‌آرام، اين جامعه به سمت نخوت و كسالت پيش مي‌رود و تمام آحاد مردم، دچار اين طلسم افيوني شده‌اند. غربي‌ها به‌خوبي مي‌دانند كه «گرين‌كارت»هاي‌شان، «بلك‌كارتي» بيش نيست، براي جواني كه مي‌توانست مايه تلاش و اميد كشور خود باشد. حال تكليف چيست؟ چه بايد كرد؟ اساساً آيا در اين بازي زيركانه، اميدي به پيروزي هست يا نه؟
در نگاه اول، مهره‌هاي بازي به ما يك جمله را مي‌گويند:گويا بايد كيش و مات را پذيرفت! اما نه، اين‌طور نيست. يك راه و تنها يك راه براي گشايش اين گره كور وجود دارد؛ بهترين دفاع، حمله است. رسانه‌هاي فراگير و اغواگر غربي، هرگز مجال آن را به ما نخواهند داد تا حقايق را پيش از تجربه، نشان ملت‌مان دهيم. پس به شيوه آنان با خودشان مقابله بايد كرد. در طي سي سال اخير، عده زيادي از سياسيون و جامعه‌شناسان با اين فرضيه «كه ارتباط با غرب باعث ورود فرهنگ غربي به درون كشور و تقابل ارزش و ضد ارزش‌ها مي‌شود و اين بدان معناست كه ما به‌دست خود هر آن‌چه كه ساخته بوديم را ويران كرده‌ايم» مانع از تعامل ساده و سهل‌الوصول مردم ما با جامعه غربي شده‌اند. از طرفي ترس از اين‌كه مبادا آمد و شد با غرب، يك تهاجم خودخواسته فرهنگي را رقم بزند، مزيد بر علت شده تا ورود و خروج از كشور ايران، مستلزم طي مراحل سنگين و هزينه‌بر شود. اين اشتباه بزرگ و تاريخي، هرچند در نهايت موجب بهره‌مندي كامل غرب شد تا اين خلاء را به نفع خود پر كنند، اما جاي جبران باقي است. اگر ما دست به يك ساختارشكني عظيم بزنيم و با تسهيل سفر به خارج از كشور و تساهل در شرايط ورود به كشور، اين تعاملات را رونق بخشيم و فرصت «مقايسه» را براي مردم خود و ساير كشورهاي جهان فراهم آوريم، آيا براستي نتايج مسرت‌بخش و فوق‌العاده‌اي نصيبمان نمي‌شود؟ ازجمله منافع كلي آن مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1-فرصت بي‌بديل مقايسه:
 

وقتي مردم ما، آن سوي مرزها را ببينند، مشكلات موجود در جامعه خود را در جوامع ديگر هم مشاهده كنند و با چشم خود بنگرند كه تصور «آن سوي مرز بهشت، اين سوي مرز جهنم» خيالي خام و ناپخته بوده است؛ آن زماني كه دريابند فقر، بيكاري، مشكلات اقتصادي و معيشتي و سختي زندگي در تمام جهان از جمله غرب با تفاوت‌ها و معيارهاي مختلف وجود دارد، ديگر از هر كاستي‌اي لب به شكايت نمي‌گشايند و با قدري تامل، قدم در راه اصلاح واقعي و ريشه‌اي امور بر مي‌دارند. نه ديگر نق‌زدن عادت ما مي‌شود و نه ديگر، فرار چاره ما! به همين منظور، ما بايد تلاش كنيم تا مردم به راحت‌ترين، آسان‌ترين و ارزان‌ترين شكل ممكن، امكان سفر به اقصي نقاط جهان را داشته باشند. بي‌شك، هيچ نتيجه‌اي جز خير و خوبي مطلق براي ما نخواهد داشت. بنيان‌هاي فرهنگي، تاريخي و خانوادگي ما آن‌قدر استوار هستند كه تحت تاثير جامعه غرب قرار نگيرند. و اين ترسي بيهوده است. كم‌تر ايراني را مي‌توان يافت كه در خارج ايران زندگي بكند و آرزوي بازگشت به وطن خود را نداشته باشد. آن‌قدر جذابيت‌هاي طبيعي، فرهنگي، اقليمي و مردمي و ... در اين ديار وجود دارد كه سحر قلوب مردمان است. هر آن چيزي كه در ساير ممالك جذابيت دارد، به‌صورت يك‌جا و كامل در اين سرزمين مقدس بنهاده‌اند. اين گفتني نيست، ديدني است! بايد مردم ما به چشم خود ببينند، كه اين واقعيتي انكار ناپذير است.
و آن‌گاه ديگر فريب تبليغات را نمي‌خورند؛ عشق به ايران در قلوب ملت، هزاران برابر خواهد شد وآن زمان، ثبات انقلاب و حمايت‌هاي گسترده مردمي از آن نيز ابدي خواهد شد. تنها كافي است با شكستن آن سنت اشتباه، راه را هموار كنيم.

2- شكست جنگ تبليغاتي غرب:
 

ارتباط، منشا و عامل اصلي شناخت آگاهانه است. چه باك از سخن‌چينان، آن زمان كه شفافيت و آگاهي وجود دارد؟ ساليان سال است كه در رسانه‌هاي صهيونيستي غرب، پاك‌ترين ملت جهان به‌عنوان حاميان تروريست، وحشي و دور از تمدن معرفي مي‌شوند. به كرات اتفاق افتاده كه در برخورد با جهان‌گردان خارجي، متوجه بهت و حيرت آنان از تفاوت ميانِ شنيده‌هاي قديم و ديده‌هاي جديد شده‌ايم. هريك از اين افراد در بازگشت به كشورشان، دروغ‌هاي رسانه‌هاي خود را معلوم ساخته واقعيت‌ها را بيان مي‌كنند. چه اشكالي دارد كه با از ميان برداشتن بسياري از قوانين بيهوده و دست و پاگير، اصلاح برخي تصورات غلط، با احترام به فرهنگ و عقايد آنان، هر آبي‌چشمِ موبوري را دشمن فرض نكنيم و راه سير و سياحت ايران‌زمين را برايشان هموار كنيم؟ مي‌بينيم كه با حضور سي دقيقه‌اي يك مقام رسمي ايران در يك دانشگاه غربي، شركت يك استاد فلسفه ايراني در مراكز علمي شرق و غرب و بسياري رخ‌دادها نظير اين، تا چه حد در به خاك‌ماليدن پوزه دشمنان موثر و كارآمد است. چه افسوس سترگي است بر فرصت‌هاي سوخته تاكنون! آن زمان كه موضع‌گيري شديد دشمنان انقلاب در برابر پيشنهاد ساده‌اي نظير برقراري خطوط مستقيم پرواز بين ايران و آمريكا ديده مي‌شود، اهميت اين امر بر خردمندان مشخص مي‌شود. البته لازم به ذكر است كه با آغاز اين پروژه آينده‌ساز، بيش‌ترين حجم كارشكني‌ها را از صدر انقلاب تاكنون از جانب دشمنان خواهيم ديد؛ چرا كه اين تير خلاص و آخرين ضربه به هيمنه مجلل آنان است. ë
ارائه شده به: همايش سي سال انقلاب اسلامي ايران
منبع:ماهنامه سوره شماره 42